آن تصاویر ارسالی از سوریه بسیار تاثرآور است یعنی همان تصاویر کودکان مرده، زنان در حال شیون و زاری و سالخوردگان بیپناه. این همه البته شاهدی تاسف بار از ناکامیهای جامعه جهانی به شمار میآید. از دو و نیم سال پیش که جنگ داخلی سوریه آغاز شد تا به امروز بیش از 110000 انسان جان خود را از دست داده، شش میلیون نفر از کشور گریخته یا در داخل سوریه مانده و در حالی که از خانه و کاشانه خود رانده شده اند از محلی به محل دیگر میروند. و روز 21 آگوست 2013 یعنی درست یک سال پس از نطق معروف باراک اوباما در مورد "خط قرمز"، آن حمله شیمیایی اتفاق افتاد. آن کسانی که رژیم سوریه را مسوول این حمله میدانند مایلند که بشار اسد و جنرالهایش را تنبیه یا در دادگاه دنهاگ به محاکمه بکشانند و این پرسش را مطرح میکنند که آیا نباید رژیمی را که البته به باور آنان از همه مرزها عبور کرده است با حمله نظامی مجازات کرد؟
در جهان غرب شاید بیش از دیگر نقاط جهان افرادی وجود دارند که طرفدار نظریه برخورد سخت با هر آن چه که از نظر آنان غیراخلاقی و غیرانسانی است، هستند اما خوشبختانه شمار این افراد در سراسر دنیا و در برابر کسانی که خشونت ورزی را راه حل مقابله با خشونت نمی دانند، بسیار اندک است. اگر چه که شاید مجازات جنایت کاران قابل درک باشد اما باید به این افراد گوشزد کرد که هر گونه دخالت نظامی به مثابه خطایی بزرگ در سیاست خارجی محسوب میشود. مداخله نظامی نه تنها از ابعاد یک فاجعه نمی کاهد بلکه چه بسا بر ابعاد آن افزوده و موقعیت را به مراتب وخیمتر میکند.
در بریتانیا نمایندگان مجلس عوام این کشور شکستی تاریخی را به نخست وزیر جنگ طلب تحمیل کردند. در فرانسه نیر فرانسوا اولاند رییس جمهور میداند که نمایندگان مردم نظر مثبتی به مداخله نظامی در سوریه ندارند و اکثر سیاستمداران آن به اصطلاح "ائتلاف جهانی" نیز هرگز جرات آن را ندارند که در این مورد نظر ملتهای خود را جویا شوند و از حاکمی مانند اردوغان که از پشتیبانی اکثریت مردم برخوردار است گرفته تا حاکمان سعودی که حکومت را ملک طلق خود میپندارند از هر گونه مراجعه با آرای عمومی در مورد سوریه ابا دارند. حتی ناتو نیز که همواره از تجربه موفق کوزوو در سال 1999 دم میزند قصد ندارد که در این ماجراجویی امریکا سهیم شود. و بدین ترتیب همه چیز به امریکا بستگی دارد. اوباما که عزم خود را برای حمله به سوریه جزم کرده است اما با وجود برخورداری از اختیارات ویژه به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح، در کمال شگفتی تصمیم گیری در این مورد را بر عهده نمایندگان کنگره گذاشت و در عین حال با ارائه چهار استدلال غیرمنطقی تلاش دارد که نظر مثبت جهانیان و نمایندگان کنگره امریکا را به حمله نظامی علیه سوریه جلب کند.
استدلال اول: اوباما بدون ارائه مدرک و سند متقنی اصرار دارد که اسد را مسوول آن حمله احتمالا شیمیایی معرفی کند. رییس جمهور امریکا با تکیه بر همین استدلال غیر مستدل تصمیم دارد که به نام جامعه جهانی درس عبرتی به رییس جمهور سوریه بدهد.
استدلال دوم: به گفته اوباما حمله نظامی به سوریه در واقع اسد و تاسیسات نظامی آن را هدف قرار میدهد و ادعا دارد که هدف امریکا سرنگونی اسد نیست و تنها با هدف جلوگیری از استفاده مجدد از سلاحهای شیمیایی صورت میگیرد. بدین ترتیب امریکا هیچ نیروی زمینی را به سوریه اعزام نمی کند و از نظر کاخ سفید سراسر این عملیات بر اساس طرحها و نقشههای از پیش طراحی شده پیش خواهد رفت.
استدلال سوم: پس از یک حمله از نظر زمانی محدود هوایی، به باور امریکا نوعی وضعیت آچمز نظامی در سوریه برقرار میشود و در این بازه زمانی میتوان اسد را به پای میز مذاکره کشاند و در عین حال از افزایش قدرت مخالفان وی و به خصوص گروههایی مانند جبهه النصره جلوگیری میشود.
استدلال چهارم: از نظر امریکا هرگونه حمله نظامی علیه سوریه در واقع هشداری به کشورهایی مانند ایران و کوریای شمالی به حساب میآید و این کشورها درمی یابند که چه بسا در مرحله بعد نوبت آنان برسد. افزون بر آن اعتبار و وجهه سیاستهای امریکا در نزد متحدان واشنگتن احیا شده و آنها به این باور خواهند رسید که حمله به سوریه در راستای "امنیت ملی" است.
اما با نگاهی دقیقتر به استدلالهای امریکا مشخص میشود که هیچ نکته منطقی و قانع کنندهای در آن وجود ندارد. زیرا اگر حتی اسد و ارتش او مسوول اصلی حمله 21 آگوست باشند نیز میتوان نتیجه گرفت که ارتش سوریه بسیار قدرتمند بوده و لقمهای نیست که به راحتی بلعیده شود اما تا به امروز هیچ مدرک مستدل و محکمی مبنی بر وجود سلاحهای کشتار جمعی در سوریه ارائه نشده است. امریکا در سال 2003 آشکارا با مدارکی غیرواقعی در مورد وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق، شورای امنیت سازمان ملل را فریب داد و امروز تردیدها در مورد ادعاهای امریکا بسیار زیاد است. نباید این واقعیت را نادیده گرفت که بیش از همه این اپوزیسیون سوریه است که از یک حمله شیمیایی سود میبرد زیرا میدانست و میداند که تنها از این راه میتوان اوباما را وادار به دخالت نظامی در جنگ داخلی سوریه کرد و بارها ثابت شده است که گروههایی مانند جبهه النصره (که از سوی امریکا به عنوان یک گروه تروریستی معرفی میشود) به مراتب بیش از بقیه گروههای درگیر در سوریه با اخلاق و انسانیت بیگانه است. توحش نیروهای این جبهه به اندازهای است که از نظر سازمان دیدبان حقوق بشر باید رهبران این گروه را به دادگاه جنایت کاران جنگی کشاند.
هرگونه مداخله نظامی یا عملیات تنبیهی بدون مجوز شورای امنیت خلاف قوانین بین المللی به شمار میآید. حتی اگر مداخله نظامی امریکا علیه سوریه از نظر اخلاقی مشروع باشد نیز، از نظر قانونی عملی کاملا نامشروع محسوب میشود. حتی آن باور اوباما به این مساله که حملات هوایی علیه سوریه منجر به تضعیف ارتش و جلوگیری از استفاده دوباره از سلاح شیمیایی خواهد شد نیز کاملا ساده انگارانه است. و حتی نظامیان برجسته و دیپلماتهای امریکایی مانند "رایان کراکر" سفیر پیشین امریکا در سوریه نیز هیچ اعتقادی به حمله نظامی علیه سوریه ندارند.
واشنگتن تجارب تلخی از حملههای محدود تلافی جویانه علیه دیگر کشورها دارد. نباید فراموش کرد که نیروهای امریکا در افغانستان و عراق بدون حضور نیروهای زمینی هیچ کارایی نداشتند. پس از حملات تروریستی علیه سفارت خانههای امریکا در نایروبی و دارالسلام در سال 1998، کاخ سفید به عنوان تلافی کشوری را که آموزشگاه تروریسم محسوب میشد یعنی سودان را هدف حملات موشکی خود قرار داد اما ظاهرا به دلیل اطلاعات غلط یک کارخانه تولید دارو بر اثر اصابت موشکهای امریکایی به طور کامل ویران شد و پس از آن بود که به گزارش نهادهای بین المللی دهها هزار نفر از مردم غیرنظامی بر اثر کمبود و قحطی دارو در سودان جان خود را از دست دادند.
صرف نظر از این که در سوریه نیز هیچ سیستم هماهنگ کننده نظامی برای امریکا وجود ندارد، بیتردید پرزیدنت اسد هم در هفتههای اخیر وقت کافی برای انبار و پنهان کردن تجهیزات مهم نظامی خود را داشته است. و از آن جایی که ریسک حمله به زرادخانههای احتمالی سلاحهای شیمیایی بسیار بالاست پس تنها اهداف باقیمانده در سوریه همان نیروی هوایی و فرودگاههای این کشور به شمار میآیند. اما در اطراف پایگاهها و فرودگاهها مردم غیرنظامی زیادی سکونت دارند و در صورت حمله امریکا قربانی اصلی همان مردم غیرنظامی خواهند بود و این کار جنایت جنگی محسوب شده و دولت سوریه میتواند از امریکا شکایت کند و بدین ترتیب چه بسا برنده نهایی این حمله محدود بشار اسد باشد.
البته کاخ سفید بیتردید خواهان از بین رفتن اسد و رژیمش نیست زیرا واشنگتن نگرانی امنیت اسراییل را دارد و به هر صورت ممکن از حمله سریع و گسترده اپوزیسیون سوریه جلوگیری میکند زیرا اوباما و نتانیاهو از به قدرت رسیدن جهادگران در دمشق بیش از تداوم حیات رژیم فعلی سوریه وحشت دارند.
آن دسته از شورشیان و نیروهای اپوزیسیون نیز که از نظر واشنگتن نیروهای معتدل محسوب میشوند از نظر نظامی و در مقایسه با جهادیها قدرتی ندارند و توان نظامی آنان کاملا وابسته به نیروهای اسلام گراست. پرسش این است که اگر واشنگتن میداند که گروههایی مانند جبهه النصره به همان کسانی نزدیک هستند که حملات یازدهم سپتامبر را رقم زدند پس به چه دلیل برای تضعیف دشمن این گروه یعنی بشار اسد اصرار میکند؟ آیا امریکا میخواهد هر دو طرف را در یک زمان مجازات کند؟ بیتردید این امری ناممکن خواهد بود. و به چه دلیل اطرافیان اوباما بر این مساله تاکید دارند که این حمله باید در حد و اندازهای باشد که موجب تمسخر امریکا نشود؟
حتی اگر فرض را بر صحت ادعاهای امریکا در مورد استفاده اسد از سلاح شیمیایی بگیریم نیز یک حمله نظامی نمی تواند احتمال تکرار چنین حملاتی را به صفر برساند. با حمله هوایی شاید بتوان تعداد سامانههای پرتاب این موشکها را کاهش داد اما هرگز نمی توان همه آنها را نابود کرد. و مشخص نیست مردم غیر نظامی سوریه پس از حملات احتمالی امریکا چگونه میتوانند نیازهای اساسی خود را تامین کنند. اگرچه که احتمال حمله اسد به اسراییل در حد صفر است اما نیروهای حزب ا... لبنان میتوانند اسراییل را با موشک هدف قرار داده و در این صورت جنگ ابعادی به شدت گستردهتر پیدا خواهد کرد. و اگر دامنه جنگ به اردن و ترکیه ( به عنوان کشوری عضو ناتو) برسد آنگاه است که اوباما نمی تواند از اعزام نیروهای زمینی به منطقه خودداری کند.
اما پرسش اساسیتر این که چگونه به ناگاه امریکا به خاطر این حمله احتمالی شیمیایی برای حمله به سوریه احساس وظیفه میکند؟ آیا واشنگتن به این صورت قصد آرام کردن وجدان خود را دارد؟ آیا امریکا در ویتنام و نیکاراگوئه و عراق و افغانستان دست به چنین اعمالی نزد؟ چرا امریکا در برابر حملات شیمیایی صدام حسین به مناطق کردنشین و سربازان ایرانی که موجب کشته و معلول شده هزاران انسان گردید سکوت کرد و حتی اجازه نداد که شورای امنیت صدام را مجازات کند؟ چگونه است که برای حملهای به مراتب محدودتر وجدان امریکا به درد میآید؟
البته اوباما مانند سلف خود یعنی بوش پسر نیست که برای حمله به عراق درنگ نکرد. اوباما ادعا دارد که همواره مخالف جنگ است و اگر این برنده جایزه صلح نوبل آغاز گر جنگی باشد که انتها و پایان آن مشخص نیست نه تنها وجهه تاریخی خود را از دست میدهد بلکه این بار نیز تجاربی تلخ را به امریکا تحمیل میکند.
پس بهتر آن است که واشنگتن با مسکو بر سر برگزاری یک کنفرانس صلح سوریه به رهبری روسیه و با حضور نمایندگان اسد و ایران و اپوزیسیون سوریه به توافق برسد. اگرچه که حتی در صورت برگزاری این کنفرانس نیز نمی توان پرونده حملات شیمیایی سوریه را به دادگاه دنهاگ کشاند اما نتایج مثبت حاصل از چنین نشستی به مراتب بیشتر و بهتر از حمله نظامی علیه سوریه خواهد بود.
منبع: اشپیگل
ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی- شفقنا
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/687